the stars are nice |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() Click Here for your Free Traffic! جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : هستی
خدایا سرده این پایین از اون بالا تماشا کن
اگه میشه فقط گاهی بیا دست منو "ها" کن
خدایا سرده این پایین ببین دستامو میلرزه
دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه
بگو گاهی که دلتنگم از اون بالا تو میبینی
بگو گاهی که غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی
کسی اینجا نمیبینه که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته
خدایا وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن
نمیدونم این شعر از کیه ولی مال هرکی هست به نظر من فوقولعاده قشنگه.
همیشه با خوندنش آرامش میگیرم.خدا رو نزدیک تر حس میکنم و حس میکنم داره صدامو میشنوه
خدا جونم خیلی دوست دارم.قول میدی هیچ وقت تنهام نذاری...؟ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:نامه ای از خدا,نامه,خدا,نامه ای از طرف خدا,نامه ی خدا,نامه ی خدا,نامه ای از طرف خدا, :: 19:51 :: نويسنده : هستی
به حق بسم الرحمن الرحیم سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رهاکرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام. (ضحی 1-2) افسوس که هرکس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس30) و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87) ومرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس24) و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73) پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10) تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118) وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام63-64) این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی ورویت را آن طرفی کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3) غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59) پس کجا می روی؟ (تکویر 26) پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6) مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48) من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی باز می ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی بر می انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60) من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم (فجر 28-29) تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54) مهمونای خدا نظر یادتون نره
پریشانم چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایهی دیوار بگشایی لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟! خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت خداوندا تو مسئولی خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:خدا,خدای من,خدایم,راز و نیاز,رازونیاز با معبود,نجوا,دعا,ستایش خدا,نیایش, :: 22:15 :: نويسنده : هستی
خدایــم ؛ من که از کوی تو بیرون نرود پای خیــالم ...
چه بــرانی ، چه بــخوانی ، چه به اوجــم برسانی ، چه به خــاکم بکشانی ... نه من آنم که بــرنجم ... نه تو آنی که بــرانی ...
ازم پرسید:" دوستم داری؟"
گفتم:" آره از اینجا تا خدا"
اشک تو چشاش جمع شد و گفت:
" مگه نگفتی خدا از همه چیز به ما نزدیک تره؟" جمعه 11 شهريور 1390برچسب:خدا,تماس با خدا,رازونیاز با خدا,شیطان,شیطان لعنتی, :: 20:25 :: نويسنده : هستی
هر روز شیطان لعنتی خط های ذهن مرا اشغال میکند.هی با شماره های غلط زنگ میزند.آنوقت من اشتباه میکنم و او با اشتباه های دلم حال میکند.دیروز یک فرشته به من گفت تو گوشی دل خود را بد گذاشته ای.آنوقت که خدا به تو زنگ زد آخرچرا جواب ندادی؟چرا برنداشتی؟یادش به خیر آن روز ها مکالمه با خورشید دفترچه های ذهن کوچک مرا سرشار از خاطره میکرد.امروز پاره است آن سیم ها که دلم را تا آسمان مخابره میکرد.با من تماس بگیر خدایا...حتی هزار بار.وقتی که نیستم لطفا پیام خود را روی پیغام گیر دلم بگذار
سلام.الان ماه رمضونه و من این ماه مبارک و عزیزو به همه تبریک میگم و امیدوارم لحظه ها رو از دست ندید.واسه ما هم دعا کنید.شاید رو به آسمون دعا بهتر بگیره.آخه ستاره ها مهربونن و دعا ی ما رو به فرشته ها میگن تا اونا هم به خدا بگن.(این اعتقاد منه) امیدوارم هم شما هم خدا از این شعری که میذارم سروده ی خانم عرفان نظر آهاری(شاعر و نویسنده ی محبوبم
زیر گنبد کبود جز من و خدا کسی نبود روزگار رو به راه بود هیچ چیز نه سفید و نه سیاه بود با وجود این مثل اینکه چیزی اشتباه بود زیر گنبد کبود بازی خدا نیمه کاره مانده بود واژه ای نبود و هیچ کس شعری از خدا نخوانده بود تا که او مرا برای بازی خودش انتخاب کرد توی گوش من یواش گفت: "تو دعای کوچک منی" بعد هم مرا مستجاب کرد پرده ها کنار رفت خود به خود با شروع بازی خدا عشق افتتاح شد سال هاست اسم بازی من و خدا زندگی ست هیچ چیز مثل بازی قشنگ ما عجیب نیست بازییکه ساده است و سخت مثل بازی بهار با درخت با خدا طرف شدن کار مشکلی است زندگی بازی خدا و یک عروسک گلی است
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect میکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمیکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام line busy نمیدهد. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک میکند. خدا را دوست دارم به خاطر این همه wallpaper که update میکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم مرا log off نمیکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه همه چیز مرا میداند ولی send to all نمیکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه میگذارد هر جایی که میخواهم invisible بروم. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه همیشه جزء friendهام میماند و من را delete و ignore نمیکند. را دوست دارم به خاطر اینکه همیشه اجازه undo کردن را به من میدهد. خدا رادوست دارم به خاطر اینکه من را install کرده است. خدا رادوست دارم به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add میکند. خدا رادوست دارم به خاطر اینکه اراده کنم on میشود و من متوانم باهاش حرف بزنم. خدا رادوست دارم به خاطر اینکه دلش را میشکنم اما او باز مرا میبخشد و shut downام نمیکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه هرگز گوشیش را خاموش نمیکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه هیچ وقت پیام no response نمیدهد. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی میشود و همیشه سالم است. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه هیچ وقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه بیشتر نیست تازه spam هم تو کارش نیست. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه وسط حرف زدن نمیگوید وقت ندارم باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف میزنم. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه من را برای خودم میخواهد نه برای خودش. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمیفتد. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه به من میگوید دوستم دارد و دوست داشتنش را مخفی نمیکند. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه تنها کسی است که میتوانی جلوش بدون اینکه خجالت بکشی گریه کنی و بگی دلت براش تنگ شده. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه میگذارد دوستش داشته باشم وقتی که میدانم لیاقت آن را ندارم. خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من میپذیرد که بگویم:خدایا دوستت دارم! صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|