the stars are nice
 
 
Click Here for Free Traffic!
Click Here for your Free Traffic!
جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 22:19 ::  نويسنده : هستی
خدایا………….خدایااااااااااااااااااااااااا….
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شـــدم
وقتی که دیگر رفت
من در انتظار آمدنش نشستــــم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتــــــم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی او تمام شـــــد
من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مـــــــــــردن …
"دکتر علی شریعتی"


جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 21:55 ::  نويسنده : هستی

نمیدونی...نمیدونی...حالمو نمیدونی...اما اگه میخوای بدونی برو ادامه مطلب

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
رمز این مطلب اسم دو نفر از افرادیه که عاشقشونم.به این صورت:first one.second one حالا اگه اسمشونو میدونی میتونی مطلب رو بخونی


ادامه مطلب ...


جمعه 1 مهر 1390برچسب:زنان,نان در ایران,زنان جامعه,, :: 21:47 ::  نويسنده : هستی
مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد، دستش را در جیبش می کند و در می آورد، من به شیشه چسبیده ام اما هر چقدر جمع تر می شوم او گشادتر می شود. موقع پیاده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد می کنند...
(تقصیر خودم بود باید جلو می نشستم.)
 
مسافر صندلی پشت زانوهایش را در ستون فقراتم فرو می کند، یادم هست موقع سوار شدن قد چندانی هم نداشت، باید با یک چیزی محکم بکوبم توی سرش، چیزی دم دستم نیست احتمالاً فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلی به سمت من می آورد...
(تقصیر خودم بود باید با اتوبوس می آمدم.)
 
اتوبوس پر است ایستاده ام و دستم روی میله هاست، اتوبوس زیاد هم شلوغ نیست و چشمان او هم نابینا به نظر نمی رسد ولی دستش را درست در 10 سانت از 100سانت میله ای که من دستم را گذاشته ام می گذارد. با خودم می گویم "چه تصادفی..."و دستم را جابه جا می کنم اما تصادف مدام در طول میله اتفاق می افتد
(تقصیر خودم است باید این دو قدم راه را پیاده می آمدم.)
 
پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور کند، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد. کسی که باید جایش را عوض کند، بایستد، جا خالی بدهد، راه بدهد و... من هستم
(تقصیر خودم است باید با آژانس می آمدم.)
 
راننده آژانس مدام از آینه نگام می کند و لبخند می زند. سرم را باید تا انتهای مسیر به زاویه 180 درجه به سمت شیشه بگیرم. مدام حرف میزند و از توی آینه منتظر جواب است. خودم را به نشنیدن می زنم. موقع پیاده شدن بس که گردنم را چرخانده ام دیگر صاف نمی شود. چشمانش به نظر سالم می آید اما بقیه پول را که می خواهد بدهد به جای اینکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع می کند، البته من باید حواسم می بود و دستم را با دستش تنظیم می کردم.
(تقصیر خودم است باید با ماشین شخصی می آمدم.)
 
راننده پشتی تا می بیند خانم هستم دستش را روی بوق می گذارد، راه می دهم. نزدیک شیشه ماشین می ایستد نیشش باز است و دندانهای زردش از لبان سیاهش بیرون زده است. “خانم ماشین لباسشوئی نیست ها”. مسافرهای توی ماشین همه نیششان باز می شود. تا برسم هزار بار هزار تا حرف جدید می شنوم و مدام باید مواظب ماشینهایی که فرمانهایشان را به سمت من می چرخانند باشم. موقع رسیدن خسته هستم، اعصابم به کلی به هم ریخته است.
((تقصیر خودم است زن را تو این جامعه چه به بیرون رفتن؟!


درباره وبلاگ


ای ستاره ها...ستاره ها...ستاره ها...! ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟ رفته است و مهرش از دلم نمیرود ای ستاره ها دیار عاشقان کجاست...؟ فقط برای دل خودم...فقط برای دل خودم مینویسم همین به وبلاگ من خوش اومدین.امیدوارم از مطالب خوشتون بیاد.فقط بی زحمت نظر یادتون نره.مرسی
پيوندها

 

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  اول منو با عنوان the stars are nice و آدرس sunface.LoxBlog.ir بلینکید بعد مشخصات لینک خودتونو این پایین بنویسید. در صورت وجود لینک من توی سایت شما لینکتون به طور خودکار توی سایت من قرار میگیره.با تشکر





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 262
بازدید کل : 38181
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس